عناوین ماهنامه ساقی مهر
v مناجات نامه
v فراق نامه
v قرآن غذای روح هر انسان
v احادیث
v لطیفه ها
v حرفهای خودمونی
v خبر خبر خبر
v یوسف و زلیخا
v گهواره دوست داشتنی بچه های ساقی
v موفقیت در زندگی
v حرفهای سردبیر
v شعر
عشق است: بر آسمان پریدن صد پرده به هر نفس دریدن
الهی
تو مارا ضعیف خواندی از ضعیف چه آید جز خطا؟
و ما را جاهل خواندی و از جاهل چه آید جز جفا؟
و تو خداوندی کریم و لطیف از کریم و لطیف چه سزد؟
جز از کرم و وفا و بخشیدن عطا؟
الهی
تو آنی که از بنده ناسزا بینی و عقوبت نشتابی!
از بنده کفر می شنوی، و نعمت از وی بازنگیری !
توبت و عفو بر وی عرضه می کنی، و به پیغام و خطاب خود،
او را باز می خوانی و گر باز آید وعده مغفرت می دهی که:
ان ینتهو یغفر لهم ما قد سلف
چون با دشمن بدکردار چنینی، چه گویم که با دوستان نیکوکار چونی؟
الهی
به امید تو، نه به امید خلق روزگار!
عبادت یعنی گوش جان سپردن با قلبی پذیرنده
السلام علیک یا بقیه الله
سلام بر تو ای یادگار پیامبر، َ
سلام بر تو ای مهدی فاطمه،
ای سپهسا لار بیا و آثار کج دلی ها و کجرویها را محو کن ،
ای مهربان بیا و رشته های دروغ و افترا و غیبت و تهمت را قطع کن و حجتها را بیفزا.
ای فرزند زهرا تو را به مادرت سوگند بیا و قلب فرزندان فاطمه را مسرور و شاداب نما.
به امید روزی که بیایی و چنین کنی،
آری به امید آن روز دیدنی و تماشایی در این دفتر چندین در گرانبها از گهرهای آن عزیز معشوق گردآوری می کنیم.
تا عاشقان را یادی باشد و گهرهای نیاکانش را پایانی.
به خدا سخته برام تو رو ندیدن دنبالت دویدن اما نرسیدن
به خدا سخته برام از تو جدایی سر راهت می شینم تا که بیایی
به خدا سخته برام دوری و غربت به خدا سخته برام ترک محبت
بگو که تو شهر غربت خونه داری سر و کار با هر دل دیوونه داری
هر کی عاشقت می شه باید فدات شه سرمه جشاش خاک زیر پات شه
بیا تا عاشقیمو نشون بدم من بیا و سکوت تنهایی رو بشکن
ای ماندنی ترین مانی فاطمه بیا . . . .
دل هر ذره را که بشکافی، آفتابی اش در میان بینی
قرآن غذای روح هر انسان است.
چگونه قرآن تلاوت کنیم و هرگز خسته نشویم؟
همانطور که ذکر شد قرآن غذای روح هر انسانی است، هر گاه انسان دچار بیماری می شود و بعد به دکتر مراجعه می کند بوسیله نظریه دکتر و دارو کمابیش سلامتی جسمی خود را به دست می آورد.
اما با بیماران روحی چکار کنیم؟ نظریه اکثر علما و اهل دین و تقوا این است که با خواندن قرآن حتی یک آیه روح انسان شاداب می شود، همانگونه که در قرآن آمده است (الا بذکر الله تطمئن القلوب) با نام و یاد خدا دلها آرام می گیرد.
چندین راهکار برای انس با قرآن که من به نوبه خودم تجربه کرده ام و بسیار موثر واقع شده است، هم در زندگی و فعالیتهای روزانه و هم در راهنمایی برای خود و دوستانم را به شما خواننده عزیز نیز معرفی می کنم.
اول برایتان روشن کنم که قرآن صدای ما را می شنود. پس قبل از اینکه قرآن را باز کنی با او درد دل کن اینگونه: اینبار عزیز آشنایی را پیدا کردم، می دانم که صدایم را می شنوی. راستی شنیده ام که خیلی زیبایی! شنیده ام هرکس یکبار جمالت را ببیند مجذوب و دلباخته ات می شود، پس من می توانم بواسطه تو کتاب الهی به زیبایی درون و بیرون دست بیابم. تا به جال هیچ وقت ناامید نشدم و نیستم، چون زیباترین ها برای من است، برای منی که بوسیله این کتاب آسمانی می توانم زیباترین ها و لطیف ترین ها را داشته باشم. دیگر از زندگی هیچ چیز نمی خواهم جز نیکی کردن و نیکی به جای گذاشتن و نیکو سخن گفتن با انسانها. پس مرا هدایت کن!
چگونه قرآن بخوانیم و هرگز خسته نشویم؟ اگر بخواهیم روزی یک جزء یا کمتر یا بیشتر بخوانیم و سریع رد شویم بدون تفکر به معانی و مفاهیم تفسیر آن، اینگونه قرآن نخوانیم بهتر است. چنانچه در این صحف مطهره آمده است: (افلا یتذکرون) پس چرا اندیشه نمی کنید؟ در نتیجه بهتر است روزی یک صفحه یا بهتر یک آیه بخوانیم اما با معنی و روی معنی آن فکر کنیم و بدین گونه راه سعادت و خوشبختی جلوی پایمان است. به امید سعادتمندی هر چه بیشتر
جهان نقاب از چهره خواهد شست
خالی از لطف و کرامت خاتم الانبیاء نیست
چون سال پیامبر اعظم است دو حدیث از ایشان را آویزه گوش و جانمان کنیم.
رسول خدا محمد مصطفی (ص) می فرماید:
خطرناک ترین پرتگاهی که بر سر راه سعادت شما قرار گرفته است دو چیز است:
1- هواپرستی
2- آرزوهای دور و دراز، پیروی از هوا شما را از حق باز می دارد و آرزوهای دراز آخرت را به فراموشی بسپارد.
و نیز می فرماید:
خوشبختی برای کسی است که آیین اسلام را پذیرفته و در آمدش مخارج زندگی او را تامین می کند و دارای بدنی توانا و نیرومند است.
خبر خبر
پیشنهاد یک کتاب جیبی
می توانید مطالب مفید را در دفترچه ای کوچک بنویسید و همیشه همراه داشته باشید .
v به موفقیت خود ایمان داشته باشیم.
v با عذر تراشی یا بیماری شکست پذیری مقابله کنید.
v به خود اطمینان کنید و ترس را از میان ببرید
v همیشه بزرگ اندیش باشیم.
v به تفکر و تخیل خلاق دست یابیم.
v شخصیت شما تابع اندیشه های شماست.
v به محیط اطراف خود مسلط باشید درجه یک باشید
v از نگرشهای خود حامیان سرسختی بسازید.
v مردم را دوست داشته باشید.
v حرکت را به صورت عادت درآورید.
v چگونه از شکست پیروزی بسازیم.
v هدفها را محملی برای تعالی خود قرار دهید.
ناخدا قادر نیست امواج را آرام کند یا توفان را بنشاند.
لطیفه ها . . .
کتک به جای نصیحت
جوانی دارای زن بداخلاق بود و ناچار هر روز او را کتک می زد. زن شکایت شوهر را نزد پدر برد. پدر نیز او را کتک بیشتری زد و روانه خانه شوهر نموده و گفت:
حال برو به داماد بگو اگر تو دختر مرا کتک زدی من هم تلافی نموده و در عوض زن تو را کتک زدم.
همسر جوان
بیمار پیری ثروت زیادی داشت و زن جوانی به خاطر ثروت با او ازدواج کرده بود. چون هنگام مرگ بیمار فرا رسید دکتر گفت:
همسر مرد به صورت ظاهر به شیون آغاز کرد، مرد گفت: من هنوز نمرده تو شیون می کنی؟
زن گفت: خفه شو بیهوده حرف نزن دکتر گفت: تو مردی آیا تو بهتر می فهمی یا دکتر ؟
داماد کمرو
در روز اول زندگی عروس و دامادی هر دو کمرو بودند جرأت نمی کردند در صحبت و سخن را باز کنند. تا آن که داماد از عرس پرسید: زنجبیل دارید؟
عروس با نگرانی گفت: مگر رو دل کرده ای؟
داماد گفت: حرفی است، با هم می زنیم دیگه.
به رویاهای خود اعتماد کنید زیرا در آنها دروازه ابدیت پنهان است.
خونه رویایی من . . .
حرفهای خودمونی
سلام
دوباره اومدم تا یکی از منظره های دوست داشتنی زندگی ام را به نمایش بگدارم یکی از خاطراتم، شایدم خاطره نباشه یکی از رویاهای قشنگ راستش می دونی من همیشه تو رو یا زندگی کردم و زندگی می کنم اما شای با خودتون بگین زندگی رو با رویا نمی شه ساخت اما من زندگیمو با رویا ولی تفکری مثبت ساختم. توی رویاهام یه خونه ای ساختم که چهار ستونش از صداقت گذشت مهربانی و فداکاری ساخته شود.
خونه من طاق نداره می دونی شبای تابستون آسمان صاف و پ ستاره سقف خونه منو پوشونده و زمستونم پرستوهای مهاجر برای خونم چوبهای نازک و ظریف از درخت بید مجنون قرض می کیرن و سقف خونمو می سازن. کلبه من نه فرش داره نا پشتی فرش خونه من از سبزه است البته تو فصل بهار و تابستون اما در پاییز و زمستون می دونی فرش خونه من چیه شاید برا اونا که فصل پاییز رو دوست دارن جالب باشه وقتی رو این فرش که از خلقت آسمونه پا می زارم احساس زیبایی بهم دست می ده آهای دوست عزیز تا حالا راه رفتن روی برگای زرد و حشک رو امتحان کردی شنیدی با خش خش کردنشون چه موسیقی قشنگی خلق می کنند آره فصل پاییز و زمستونم فرش خونم برگای پاییزی یه حالا با این همه زیبایی که من توی خونم دارم احساس می کنم هیچی کم ندارم راستی مهمترین چیزی که من توی این کلبه چوبی دارم و برام همه چیزه یه خدای مهربونه که همیشه همیشه با منه دیدی من تنها نیستم.
گاهی وقتا اونقدر احساس خوشبختی می کنم که دوست دارم بالای کوهی برم و از ته دل داد بزنم خدا یا خیلی دوست دارم
خیلی خیلی خیلی . . . .
آهای مهربون آهای دوست عزیز آهای همسفر
تو هم مو تونی برا خودت تو خیالت برا خود خودت خونه قشنگی حتی قشنگتر از خونه من بسازی می تونی احساس خوشحالی و خوشبختی کنی پس از همین حالا فکر شو بکن با پرستوهای مهاجر مهربون باش طبیعترو دوست داشته باش و آسمونو همیشه صاف و آبی ببین.
اونوقته که همه اینها دست به دست تو بدن و یک کلبه خیالی قشیگ برات بسازن تا وقتی دلت تنگ شد ، وقتی دلت خواست با کسی حرف بزنی با قدمهای استوار و محکمت روحتو توی این کلبه چوبی جا بدی و خیلی آروم با خودت خلوت کنی.
بازم سراغت می یام رویایی منتظر من بمون.
هر گاه دلت تنگر شد غروب را خاموش کن و هر گاه به دعا احتیاج داشت سحر را بیدار کن
بازم خبر . . . .
باید دنبال زندگی گشت باید راه زندگی رو خودت پیدا کنی
قرار است که کتابخانه پایگاه حضرت رقیه روستای کرمجگان با کمک دهیار روستای کرمجگان قسمت خواهران افتتاح گردد. دوست عزیز می تونی از کتابها یک زندگی قشنگ برا خودت بسازی.
بیار کتابهای آموزنده را ببر بخون .. . . البته برادران نیز نی توانند از کتابها استفاده کنند.
همراه با مهدی فاطمه (س) وعده ما جمعه ها صبح دعای ندبه.
این الطالب بدم المقتول بکربلا
هر جمعه ساعت 30/6 صبح مراسم دعای ندبه قسمت پایین پایگاه هیئت متوسلین به حانم حضرت رقیه برگزار می گردد. فراموش نکن که همراه گل نرگس بر گل فاطمه حسین کربلا اشک می ریزی.
پس آنگاه که در بهره های آسمانیت از این حضور نورانی آسمان دیدگانت بهاری شد و اشک صحینه دلت را جلا داد برای ظهور نگار ماه سیمای فاطمه دعا کن.
(اللهم عجل لولیک الفرج)
چون همه موجودات زنده مقدس اند،
لطف زندگی در زندگی تجلی می یابد.
یوسف زلیخا
آورده اند وقتی حضرت یوسف به خانه پادشاه مصر آمد پس از سه سال به سن بلوغ رسید. زلیخا زن پادشاه مصر که عاشق و شیفته زیبایی یوسف نوجوان شده بود مدت هفت سال به یوسف محبت کرد و آرزو می کرد که یوسف یک نگاهی به او بنماید.
اما یوسف آن جوان وارسته و با حیا و عفت از ترس خدا در مدت هفت سال حتی یکبار نیز با نگاه آلوده به زلیخا نگاه نکرد.
روزی زلیخا یوسف را در مکان خلوتی قرار داد و گفت سرت را بلند کن و به من نگاه کن یوسف گفت: می ترسم که هیولای کوری و نابینایی بر دیدگانم سایه افکند زلیخا گفت: عجب چشمهای شهلا و زیبایی داری یوسف گفت: همین دیدگانم در قبر نخستین عضو می باشند که متلاشی شده و روی صورتم می ریزند گفت: چقدر بوی خوش داری؟ یوسف گفت: اگر سه روز پس از مرگ من بوی مرا استشمام نمایی از من فرار می کنی گفت: چرا نزدیک من نمی آیی یوسف گفت: چون می خواهم به دیدار خداوند نایل شودم گفت گام بردار و خواسته مرا برآور یوسف گفت: می ترسم بهره ام در بهشت از من گرفته شود.
زلیخا وقتی استقامت و پاکدامنی یوسف را دید و یقین کرد که تسلیم هوسهای او نمی شود از راه تهدید وارد شد و به یوسف گفت:
حال که چنین است تو را به شکنجه گران زندان می سپارم.
یوسف با کمال قدرت گفت:
باکی نیست خداوند یاور من است
ای زلیخا دست از دامان یوسف بازگیر
تا صبا پیراهنش را سوی کنعان آورد
حق را دریاب تا تو را آزاد کند.
آشنا سلام !
دیشب دوباره طبق معمول هر شب در حیات کاهگلی خانه مان که باران بر پرچین های کوتاه او باریده بود و بوی کاهگل به مشام می رسید پا گذاشتم. به به چه عطری چه بویی بوی چندین بوته یاس سپید و زرد هر انسانی را مدهوش می کند. بنابر عادت هر شب نگاهم را به آسمان دوختم. آسمانی صاف سیاه سیاه با اینکه امروز در روستای کوچکمان باران باریده بود اما مردم روستا شبی آرام و آسمانی پر ستاره داشتند. مثل هر شب شروع کردم با معبودم صحبت کردن راستش را بخواهی من همیشه با آفریدگار به طور معمول و زبان خودم حرف می زنم.
تا نگاهم به اولین ستاره افتاد لحظه ای اشک چشمانم را بارانی کرد و ناخودآگاه به یاد این آیات افتادم.
فلا اقسم بمواقع النجوم سوگند به جایگاه ستارگان و خل طلوع و غروب آنها
امشب با عزیز دو گیتی اینگونه راز و نیتز کردم:
الهی به آسمانت چشم دوختم و بر این امیدم که هر گاه نگاهم بر این خلقت عظیم می افت یکی از ستارگان آسمانی که آفریدی چشمکی بزنند و مخن این جرقه را گواه این بدانم که هنوز این بنده ناسپاس را دوست داری.
خدایا می دانم اگر زبانم نیز به گله و شکایت یا تسبیح باز نشود همه درونم را می خوانی و حرف زبانم را می دانی می دانم همه بندگانت را دوست دارد یا ارحم الراحمین
از آنجا که هر شب در حیاط به خیال خود و در رویا روی ماه صناب می بندم خود را تاب می دهم و ماه را گهواره خویش قرار می دهم جایگاه و بستر هر شب من روی ماه است و تو خدای عزیز من به من اجازه این تفکر آزاد را داده ای .
آشنا می دانی برای چه ماه را انتخاب کردم برای اینکه به پروردگارم نزدیکتر باشم هر شب و هر شب بوسیله رویاها و خاطرات آسمانی ام هر چه بیشتر به او نزدیک می شودم آنقدر که احساس بنده بودن بنده بودنی خالص را پیدا کنم.
به امید اینکه دوباره روی ماه با بچه های ماهنماه ساقی مهر گهواره برای همه آنهایی که آرزومند روزهای خوش هستند بسازیم و غزل امید بسراییم.
انسانهای نیک آسیب ناپذیرند، چه در زندگی و چه بعد از آن
به موفقیت خود ایمان داشته باشید.
موفقیت به مفهوم برخورداری از بسیاری مواهب است از جمله رفاه در زندگی خانه مناسب استفاده از تعطیلات و مسافرت جدیدترین امکانات امنیت مالی و بهره مند ساختن فرزندان از بیشترین امتیازها و. . . .موفقیت یعنی پیروزی . . . . موفقیت یا کامیابی هدف زندگی است.
حال می خواهیم بدانیم که چگونه بوسیله ایمان می توانیم به موفقیت دسترسی پیدا کنیم.
در کتاب مقدسی آمده بود ایمان قادر است کوه را از جا بر کند. اگر به راستی ایمان داشته باشید که می توانید کوهی را از جای خود حرکت دهید در این کار موفق خواهی شد. بسیار ی از مردم فاقد چنین اعتقادری هستند و در نتیجه توان حرکت دادن کوه را ندارند شای گاهی شنیده باشید که احمقانه است فکر کنیم کوهی را تنها با گفتن ای کوه حرکت کن می توان حرکت داد. این غیر ممکن است. کسانی که اینگونه می اندیشند ایمان را با آرزو اشتباه می گیرند آنها درست می گویند زیرا با آرزو کردن نمی توان کره را از حا حرکت داد به صرف آرزو به مقام رهبری دست یابید اما با اینمان می توانید کوه را جا به جا کنید. اگر ایمان داشته باشید که موفق می شوید حتما موفق خواهید شد. نیروی ایمان نه سحرانگیز است و نه اسرار آمیز. ایمان به شکل عمل میکند و هرگاه باور داشته باشیم که می توانیم کاری را انجام دهیم روش انجام دادن کار پیدا میشود. پس همیشه به یاد داشته باشید نیروی ایمان نه چیزسحرانگیز است و نه اسرار آمیز
ایمان به شکل عمل می کند یعنی باور داشتن. . .
انشا الله و با توکل به احدیت یگانه در این قسمت شما را با نیروی قوی اسنما آشنا ساختیم و تصمیم بر آن داریم که در ماهنامه های بعدی به افزایش ایمان و غیر بپردازیم.
نباید به دنبال حقیقت گشت . فقط باید افکار خود را آزاد کرد.
حرفهای سردبیر . . .
با نام و یاد و ذکر خداوند مهربان که تا به حال نسبت به این بنده حقیر نظر لطف و عنایت داشت است. با عرض سلام خدمت شما خواننده محترم می دانم که برای خیلی ها سوال شده است که چرا این ماهنامه را با نام ماهنامه ساقی اسم گذاشته اید به دلیل اینکه اینجانب ماه مبارک رمضان به فکر این ماهنامه افتادم و از این رو چون ماه مبارک رمضان ماهی است که نام و یاد سرور خوبان و غمخوار یتیمان مولای متقیان ورد زبانهاست و ساقی حوض کوثر نام دارد نام این ماهنامه را ساقی گذاشتم.
امیدوارم بتوانم با کمک دوستان مهربان و عزیزم راهی برای هر چه بیشتر موقق شدن و عمل کردن به چندین راهکار اخلاقی برای تمام آدمهایی که این ماهنامه را می [وانند به خصوص مردم روستای دوست داشتنی ام و بهتر بگویم جوانان این روستا هموار سازیم.
طی مدتی نه چندان طولانی هر گاه با جوانان نزدیک به خوام مباحثه می کردم و با آنها درد دل می مردم به این نکته رسیدم مشکلاتی که وجود دارد مشکلاتی جزئی و قابل حال است اما جوانان هر کدام به گونه ای اینها را بزرگ و پیچیده کرده اند و این بزرگ کردن مشکلات بوسیله شکست و ناکامی هایی که در زندگی خورده اند بوجود آمده آند بدین وسیله اینجانب فکحر کردم که نیتز به یک تکیه گاهی دارند که تا حدودی به آرامش برسند چه از طریق خواندن کتابهای آموزنده یا مشاوران بدین وسیله از شما خواننده محترم تقاضا دارم که راهکارهایی که در کتابها یا بوسیله آموزشی از مشاوران می دانید در اختیار این ماهنماه بگذارید و رمز موفقیتهای خود را بیان کنید.
نشانی ما روستای کرمجگان پایگاه حضرت رقیه قسمت خواهران
پل ارتباطی دوستانه ما 4283073-0252
مکتوبا یا به صورت تلفنی با ما در ارتباط باشید از همراهی شما بسیار متشکریم.
تا سحر ای شمع بر بالین من امشب از بهر خدا بیدار باش
سایه غم ناگهان بر دل نشست رحم کن امشب مرا غمخوار باش
کام امیدم به خون آغشته شد تیرهای غم چنان بر دل نشست
کاندرلین دریای مست زندگی کشتی امید من بر گل نشست
آه ای یاران به فریادم رسید ورنه مرگ امشب به فریادم رسد
ترسم آن شیرین تر از جانم زره چون به دام مرگ افتادم رسد
گریه و فریاد بس کن شمع من بر دل ریشم نمک دیگر مپاش
قصه بی تاب دل پیش من بیش از این دیگر مگو خامش باش
جز توام ای مونس شبهای تار در جهان دیگر مرا یاری نماند
زان همه یاران به جز دیدار مرگ با کسی امید دیداری نماند
همدم من مونس من شمع من جز توام در این جهان غمخوار کو
و اندرین صحرای وحشت زای مرگ ای بر من وای بر من یار کو
اندراین زندان من امشب شمع من دست خواهم شستن از این زندگی
تا که فردا همچو شیران بشکنند ملتم زنجیرهای بندگی
شعر از دکتر علی شریعتی
بسم رب الشهداء و الصدیقین
اینبار بر حسب اتفاق سری زدیم به خانواده دو شهید عزیز و گرامی شهیدان حسین و ابوطالب قاسمی. از مادر این دو شهید عزیز سوال کردیم که از حسین آقا و ابوطالب برایمان بگویید. ایشان فرمودند از لحاظ اخلاقی بسیار خوش اخلاق بودند و همیشه نمازشان را اول وقت می خواندند. به مردم احترام می گذاشتند و از همه مهمتر احترام پدرشان و من که مادر آنها هستم را نگه می داشتند. در این میان از خواهر شهیدان قاسمی پرسیدیم که از شهدا و مخصوصا برادرانتان برایمان بگویید. که این خواهر عزیز با چشمانی اشک بار و بغضی در گلو گفتند هر چه از خوبی آنها، نه فقط برادرانم بلکه تمامی شهدا بگویم کم است. آنها جان خود را برای این کشور و سرزمین فدا کردند. تنها پیامی که برای این مردم داریم این است که خون شهدا را با کارهای ناشایست پایمال نکنند، مخصوصا جوانان و در ضمن خانواده های خود شهدا نیز برای دیگران الگو باشند و پیام مادر شهید این بود که پشت رهبر همه جوانان و ملت ایران همیشه ثابت قدم بایستند. و از دستورات رهبر عزیزشان پیروی کنند. همچون شهدا که اسلام را زنده نگه داشتند آنها نیز از اسلام پاسداری کنند.
و در آخر با خداحافظی کردن از این خانواده بزرگوار، از خانه پر ز مهر و محبتشان که جای جای آن بوی شهدا و صدای آنها به گوش می رسید خارج شدیم.
خواهران بسیجی پایگاه حضرت رقیه (س)
تا فردا شب اولین شماره ماهنامه ساقی مهر وابسته به
پایگاه بسیج خواهران حضرت رقیه(س) روی سایت قرار میگیره
خیلی جالبه یعنی به خوندنش می ارزه
واقعاْ هر کی این عکسها رو نبینه از دستش رفته
جون میدن برای صفحه دسکتاپ