دلائل بدعاقبتی
نقل شده است که فُضَیل بن عیاض که یکی از مردان طریقت است؛ شاگردی داشت که اعلم شاگردان او محسوب میشد، وقتی بیمار شد، هنگام احتضار، فضیل به بالین او آمد و نزد سر او نشست و شروع کرد به خواندن سوره «یس».
آن شاگرد محتضر گفت: مخوان این سوره را ای استاد!
پس فضیل ساکت شد و به او گفت: بگو: لااله الاّ الله.
گفت: نمیگویم آن را به جهت آن که- العیاذُ بالله- من بیزارم از آن، پس به این حال مُرد.
فضیل از مشاهده این حال بسیار ناراحت شد، و به منزل خود رفت و بیرون نیامد. پس از مدتی او را در خواب دید که او را به سوی جهنم میکشند.
فضیل از او پرسید که تو از بهترین شاگردان من بودی چه شد که خداوند معرفت را از تو گرفت و به عاقبت بد مُردی؟
گفت: برای سه عملی که انجام میدادم:
اول: نمّامی و سخن چینی کردن.
دوم: حسد بردن.
سوم: من بیماری داشتم و به نزد طبیبی رفته بودم، او به من گفته بود که در هر سال یک قدح شراب بخور که اگر نخوری این بیماری در تو خواهد ماند. پس من بر حسب قول آن طبیب شراب میخوردم، به دلیل این سه عمل که انجام میدادم؛ عاقبت من بد شد و به آن حال مُردم .
منبع:
کتاب منازل الآخرة، شیخ عباس قمی(ره)، ص 81 ، با تصرف . |
سلام بر تنها راه
از این که روستای ما هم توانسته راهی به اینترنت پیدا کند خیلی خوشحال شدم
من هم اگه بتونم کمک کنم خیلی خوشحال می شم
با این که زیاد نمی یام دهات اما بالاخره کرمجگان روستای منه و تعلق خاطر به این روستا دارم.
البته پیشنهاداتی هم دارم
مثلا استقاده از عکس در وبلاگ که خیلی مورد توجه مخاطب قرار می گیرد و دیگر این که تا جایی که ممکنه از مطالب کوتاه تر استفاده کنین زیرا خواننده وبلاگ معمولا علاقه ای به خوندن مطالب بلند و طولانی رو ندارند.
و دیگر اینکه
تا می تونین در این سایت که به نام روستا نام گذاری کردین حداقل بیشتر از روستا بنویسین
از این که به وبلاگ من سرزدین خوشحال شدم و خرسندتر شدم که وبلاگ شما رو دیدم
یا حق و حق یار و نگهدارتون